موسیقی : جزئی جادویی، که تبلیغات تلویزیونی شما را اثربخش تر می کند.
آیا شما آخرین قسمت از سریال مد من بویژه بخش پایانی آن را تماشا کرده اید؟ به محض شنیدن اولین نت های موسیقی من تبلیغات تلویزیونی با نام ” هیل تاپ” (Hilltop) را به یاد آوردم. آخرین باری که من این موسیقی را شنیدم به حدود 40 سال پیش باز می گردد. این ذات موسیقی است که اثری عمیق در ذهن می گذارد و شما نمی توانید آنرا فراموش کنید. ( مثل نت های نخست سمفونی پنجم بتهوون )
بزرگترین مشکل در تلویزیون چیست؟ ارتباط پیام با نام تجاری.
چه تعداد از افراد ممکن است بگویند من دیشب یک تبلیغ جالب دیده ام و به تم آن تبلیغ و نکات جالب آن اشاره کنند اما قادر نباشند تا نام برند تبلیغ کننده را بیاد آورند؟ احتمالا زیاد به این مساله برخورد کرده اید.شما نمی توانید آنها را سرزنش کنید. بعد از دیدن 6 یا 7 آگهی در یک باکس آگهی، چه کسی می تواند نام برند را بخاطر آورد؟
در واقع، مخاطبان خطوط داستان تبلیغ را بهتر از نام برند بخاطر می آورند. خطوط داستان آنها را درگیر می کند اما نام های تجاری نه. البته یک مشکل اساسی دیگر هم وجود دارد. آیا مخاطبان تلویزیون تبلیغات تلویزیون را خیلی پیگیرانه نگاه می کنند؟ یا آنها تبلیغات تلویزیونی را صرفا تحمل می کنند تا برنامه دلخواهشان مجددا آغاز شود؟ حقیقت این است که بینندگان تلویزیون، برنامه ها را برای تماشا انتخاب می کنند. اما به استثنای صنعت تبلیغات، چه کسی ممکن است بگوید بیایید تلویزیون را روشن کنیم که تبلیغات ببینیم؟ بینندگان صرفا تبلیغات تلویزیونی را تحمل می کنند.
بینندگان صرفا تبلیغات تلویزیونی را تحمل می کنند.
موسیقی ممکن است که به حل این مساله کمک کند.
موسیقی “هیل تاپ” توانست به عنوان عاملی در پشت صحنه تمام تبلیغات رادیو و تلویزیونی کوکاکولا نقش ارزنده ای ایفا کند. تنها متن و تصویر هیل تاپ برای آگهی های مختلف تغییر کرد و موسیقی به عنوان عامل شناسایی این مساله که برند در حال تبلیغ ، کوکاکولاست ثابت ماند.
خوب چرا کوکاکولا از آهنگ ” Ninety-nine red balloons” را در تبلیغات اخیر جایگزین کرد؟ و به این ترتیب ارتباط با برند یا طبقه محصول چه شد؟ در پاسخ باید گفت که برند غالب و برتری چون کوکاکولا نیازی به امضای موسیقیایی برای افزایش آگاهی اش ندارد.
اما خیلی از برندهای کوچک به این نیاز دارند.درباره برند ” Mountain Dew” ( یک برند نوشیدنی غیرالکلی) چطور؟ آخرین باری که تبلیغات ” Mountain Dew” را دیدید یا شنیده اید کی بوده؟ ( یا به صورت مخفف تبلیغات تجاری”mtn Dew “، -برای انعکاس یک نام تجاری جدید این محفف چقدر احمقانه است.- ) و چه تعداد از کسانی که Dew را می نوشند، اسلوگان این برند را Do the Dew به یاد می آورند؟ یا حتی شعار قبلی This is how we Dew این برند را؟
کلمات در مقابل آوا
ما در دنیای کلمات زندگی می کنیم. قوانین ما با کلمات نگاشته شده است. شرکت های ما با اسنادی ثبت شده است که با کلمات نوشته شده است. برنامه های بازاریابی ما با کلمات نوشته شده است. خاطراتمان با کلمات نوشته شده است. عمده محتوای ایمیل های ما با کلمات هستند.
اما مساله این است که ما به هیچ وجه در بستر کلمات فکر نمی کنیم. ما در فضای آواها می اندیشیم. هیچ کلمه ای در خیال و ذهن ما نیست. تنها نواها وجود دارند. چگونه اطفال ارتباط برقرار کردن را فرامی گیرند؟ بدون استفاده از کلمات. استفاده از کلمات برای ارتباط برقرار کردن در زمان مدرسه رفتن آغاز می شود. اما کودکان تا پیش از آن برقراری ارتباط از اصوات استفاده می کنند.
این موضوع حتی زمانی که کودکان بزرگ می شوند نیز تغییر نمی کند. آنها بعدا فرامی گیرند که چگونه آواها درون ذهنشان را با مجموعه ای از حروف الفبا ترکیب کنند. اما کلمات همیشه بیرون ذهن قرار دارند. آنچه درون ذهن قرار دارد اصوات و آواها هستند. به همین دلیل است که ذهن در مورد دو کلمه متفاوت principal و Principle دچار سردرگمی می شود. زیرا آوا و تلفظ آنها یکسان اما معانی متفاوتی دارند. در ذهن شما، دو کلمه یاد شده یک صدا و دو معنی دارند. دلیل اینکه دو کلمه همیشه شما را گیج میکند این مساله است که آنها متفاوت دیده شده و متفاوت نوشته می شوند.
موسیقی روح انگیز است اما اصوات نه
تقریبا همه می دانند که ذهن شما صداهای کلمات را در بخش چپ مغز پردازش می کند و موارد دیداری و تصویری در سمت راست مغز پردازش می شود. همچنین بخش سمت راست مغز شما محل احساسات شماست. اما آیا شما این را نیز می دانید که سمت راست مغز سمتی است که با موسیقی تحت تاثیر قرار می گیرد؟
به همین دلیل است که موسیقی قدرت شگرفی دارد و احساسات است که پیوندهای خاطرات را در مغز بوجود می آورد. موسیقی، اصواتی است که مرتب شده و سرو شکل یافته است و با استفاده از تکنیک هایی مثل هارمونی، ملودی و تکرار و ریتم باعث ایجاد حسی دلپذیر در شنونده می شود.
برخلاف کلمات در یک صفحه، موسیقی در یک مکان به زنجیر کشیده نمی شود، در زمان منجمد نمی شود. موسیقی همیشه درحال حرکت و جابجایی است. زمانی به سرعت حرکت می کند و زمانی آرم و سست است. اما همیشه درحرکت است.
8 پاسخ
دقیقاٌ به نظر من هم لازمه که هر شرکت یا بیزینسی که داریم، علاوه بر اینکه رنگ برندمون رو مشخص می کنیم و همینطور هم المان های تبلیغاتیمون رو، یه تم آهنگی و موزیکالی رو هم مد نظر داشته باشیم…مثل ایرانسل، هر جایی که رنگ زرد ببینیم یاد برند ایرانسل میفتیم…یا اینکه دیگه آهنگ و موسیقیش که مسلماً هرکی بشنوه( حالا هر جوری که اجراش کنن هم باز فرقی نمی کنه) یاد نام تجاری ایرانسل و یه شبکه تلفن همراه میفته..
ممنون از مطالب خوبتون در زمینه تبلیغات و بازاریابی و برندینگ…همیشه استفاده می کنیم 🙂
ایشالا هر روز بهتر از دیروز 🙂
دوست خوبم از شما سپاسگزارم.
دقیقا همینطور است که فرمودید در این نوشته آقای آل ریز که یکی از بزرگان رشته بازاریابی بویژه در زمینه جایگاه یابی است می خواهد نظر ما را به این موضوع جلب کند.
اما مثل همیشه برخی از شرکتهای تبلیغاتی و یا شرکت های استفاده کننده از تبلیغات به این مقوله به صورت فرمایشی نگاه کرده اند و از موزیک های انتخابی برای تبلیغاتشان استفاده کرده اند که اثرگذاری مطلوب را نداشته است.
موفق باشید.
متن جالبی بود، نظر به اینکه موسیقی با روح انسان ارتباط برقرار میکند استفاده از موسیقی به هر ویدئویی روح میدهد، ولی سوالی که پیش میاید این است : کدام موسیقی؟ موسیقی در ژانرهای متعددی اجرا و ارائه میشود، آیا صرف اینکه برای تبلیغ یک موسیقی انتخاب کنیم به اثر بخشی آن تبلیغ کمک مثبت نموده ایم؟ با احترام به همه اساتید ،نظر بنده این است که همانطور که یک موسیقی مناسب میتواند تاثیر گذار باشد به همان نسبت یک موسیقی بی ربط میتواند مخرب باشد. مهم است که در انتخاب موسیقی شخصیت برند و فضای ویدئو و صد البته جامعه هدف و …. مورد توجه قرار گیرد.
جناب اعتضادی عزیز
از لطف شما سپاسگزارم.
همانطور که اشاره کردید باید موسیقی با روح و هسته برند و تعریفی که از معماری برند می شود همخوانی و هماهنگی داشته باشد. همانطور که اشاره کردید موسیقی های مبتذل و موزیکالی که در این چند وقت اخیر باب شده که با بی سلیقگی و با بی حوصلگی ساخته و بهتره بگم انتخاب میشه هرگز به مانترای یک برند تبدیل نمی شود. و اگر نگوییم چهره برند را تخریب نمی کند حداقل بی تاثیر است.
اما آقای آل ریز با اشاره به این مساله می خواهد به بازاریابان و تبلیغاتچی ها بگوید که تنها محتوای متنی و ویژوال ( تصویری ) در ساخت برند کاربرد ندارد بلکه موسقی مساله ای تاثیر گذار است.
موفق باشید.
شنوايي يكي از پنج حس اصلي انسان است و ابزاري كه ميتواند اين حس را به خدمت و كنترل بگيرد موسيقي است. با موسيقي مي توان بر روي حس و عواطف انساني اثر گذاشت. مسلما در تبليغات و برندسازي استفاده درست از اين ابزار مي تواند اثر مثبتي داشته باشد
درود بر شما
ممنونم از توضیحاتی که دادید و به نوعی این نوشته را کامل تر کردید.
موفق و پیروز باشید.
با سپاس از شما استاد عزیز
به نظر بنده موسیقی شاهرگ هنر است و در جان آدمی رخنه میکند اما در تمام ویدیوهای تبلیغاتی که به موسیقی و موزیک توجه شده است به همان انداره به فرهنگ ملل ،برانگیختن احساسات بیننده ، در هم آویختن آواز با هنرهای دیگر مثل رقص نیز توجه شده است که همان درگیر کردن حواس پنگانه است.
درود بر شما دوست گرامی.
ممنونم از شما. بله کاملا درست فرمودید. توجه به تمامی اجزای سازنده یک تبلیغ لزوم تاثیرگذاری آن است. توجه به بوم شناسی بازار هدف ، نیز مساله ای است که به درستی به آن اشاره کردید. گاهی تبلیغات احساسی که در بازارهدفی تاثیرگذار است در بازاری دیگر تاثیرگذاری ندارد.
موفق باشید.